صبح جمعه...
زکریا: سلام صبح بخیر من و بابا: سلام به روی ماهت زکریا: زود صبحانه بخوریم بریم گردش! من و بابا: کجا بریم؟ زکریا: هرجایی که آب باشه پرنده باشه خوشتل باشه! ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- به خاطر کلاس بابامهدی صبح نتونستیم بریم گردش ولی باباقول داد و عصر جمعه که خونه خیلی دلگیره رفتیم بیستون اگر ذره ذره مخلوقات در نظرم زیباست دلیلش موسیقای صدای خنده ی توست که در دل دشت می پیچد -------------------------------------- موقع برگشت توی ماشین گفت: بابا...