زکریازکریا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک:زکریا

معنی اول مهر برای من فرق دارد....

اول مهر که می شود در ذهن همه بازگشایی مدارس می آید... ولی برای من معنی اش این نیست! اول مهر که می شود در ذهن همه خاطرات تلخ جنگ می آید ولی برای من معنی اش این نیست! یکسال شد... دقیقا همین سی ام شهریور سال پیش بود که معنای اول مهر را در تقویم دلم عوض کردم. درست است: یکسال است که مادر شدم!!!!! یکسال است که با اداره و کارم خداحافظی کرده ام... مهر برای من واقعا بوی مهر گرفت. توی این یکسال هربار که زکریا رو بغل کردم خدا رو شکر کردم هربار که صدایش را شنیدم  خدا رو شکر کردم هربار که دوید و پرید توی بغلم بی اختیار به ساعت روی دیوار نگاه می کردم  خدای من الان باید پشت میزم می ...
31 شهريور 1393

ای همه ی هستی من تولدت مبارک

حضورت ، وجودت، انگیزه ایست برای بودن و نفست ، مددیست برای نفس کشیدن زکریای بی مانندم تولدت مبارک     ای سراسر نور ، روشنی ، پاکی ، قداست ، لطف  تولدت مبارک امسال هم هفتم مرداد از راه رسید تا تابستان با همه ی گرمایش برایمان بهاری شود ------------------------------------------------------------------------- میلادت امسال مصادف شد با  عید سعید فطر  تا برکت و نورانیت رمضان را خدای مهربان به تو هدیه دهد شریف زاده ی من: امسال سومین سالی ست که خورشید زندگی مان شده ای  و معن...
6 مرداد 1393

ماه گرد تلخ

امروز ماه گرد یه خاطره تلخه پنج ماه پیش... چی کشیدم خداجون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! همیشه لطفت شامل حالمون شده ... خدا خیلی به زکریاجون رحمش اومد موقع دویدن و بازی افتاد و صورت ماهش زخمی شد خداروشکر که از این بدتر نشد... این ژاکت و شلوارشو که خاله الهه واسش بافته پوشید که بیرون بریم. خیلی واسش ذوق کردم و فکر کنم بدجوری ذوق کردم! راسته که میگن چشم پدر و مادر واسه بچه شون شوره!!!!!!!!!!!     ...
10 خرداد 1393

سیزدهم رجب به نام پدر...

کلی در تکاپو و آمد و رفت بودیم که چه کنبم تا روز پدر به نازنین پدر خانه ی مهر ما خوشایند آید... به ناگهان اخبار اعلام کرد نتیجه ی کنکور ارشد ملی رفته روی سایت سنجش فکری در مغزمان جرقید!!!!!!!!!!!! که اگر مجاز شده باشیم همسر جان را سورپرایز کنیم وازقضا نه تنها مجاز سده بودیم بلکه رتبه مان هم بدک نشده بود القصه! کادوی پدر را تزئینات نمودیم (عطر TERRE  D"HERME"S) و البته کادوی زکریا یک عدد گل کاج بود که خودش رنگش زده بود! در کنارش روی برگه ای کوچک نوشتیم: بابا ما رتبه مجاز ارشد آوردیم! شمع ها را روشن کردیم و برق ها را خاموش و باقی مخلفات هم چیدیم دور و برش... -----------------------------------------...
26 ارديبهشت 1393

مرور خاطرات:

چند روز پیش اتفاقی دستمان رفت روی سی دی عکس هایی که از بد سرنوشتشان گذاشته ایمشان در لیست سیاه که چاپ نشوند و همیشه  در سی دی بمانند و حالا چرا به این سرنوشت شوم مقدرشان نمودیم بماند! حال دلمان خواست و مرورشان نمودیم و این یگانه ی شریفمان که یاد گرفته لب تاپ را بروشند و ما را می طلبد تا رمزش را وارد کنیم نشستیم کنار دستش و نگاه نمودیم به طریقه ی گذاشتن سی دی ! که البته ما همیشه نقش شاگرد را بازی می کنیم و ایشان استادند انگار همه را یکی یکی نگاه کردیم و هنوز از خاطره ی اولی رخصت نگرفته بودیم  عکس بعدی را می آورد این نجیب زاده ی متفکر و میخواست همه را برایش  بتوضیحم!! بماند که عکس...
8 بهمن 1392

اولین شهربازی...

خیلی آرام و متین اول تمام وسایل و بازی ها و آدم ها رو نگاه کردی... بعد فقط یه لبخند کم گوشه ی لبت انگار راضی بودی از جایی که اومدی ولی وقتی بعد از چهار ساعت بازی از شهربازی اومدیم بیرون... صدای جیغ و داد و خنده ات با هم توی گوشم پیچیده بود... تا زیبایی همه ی صداها رو واسم بی رنگ کنه
25 تير 1392

حادثه ی دلخراش خرم دره

به نظر شما مسئولان در ماجرای  حادثه خرم دره برنامه خاله شادونه مقصر نیستند؟!!!!! و نباید پاسخگو باشند؟!!!! به خاطر فروش بلیط بیش از ظرفیت سالن!!!! مادرانی که با بچه های خود به این برنامه آمده بودند و بدون بچه برگشتند گناهشان چیست؟ چه کسی باید پاسخگو باشد؟ ...
1 خرداد 1391

عیادت از شاعر گرانقدر

درحاشیه برگزاری سومین جشنواره تولیدات مراکز استانی رئیس حوزه هنری با حضور در بیمارستان امام رضا(ع) کرمانشاه از احمد عزیزی عیادت کردند. ضمن آرزوی سلامتی و بهبودی برای این ادیب فرزانه و چهره برجسته دنیای ادب و عرفان استانمان از خداوند منان تاکید کردند احمد عزیزی در هر محفل ادبی که حضور پیدا می کرد باعث سرزندگی و شادابی آن جلسه میشد. ...
1 خرداد 1391