زکریازکریا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک:زکریا

بالا بالا به سبک زکریایی!!!!!!!!!

ما که هروقت تبلیغ بالا بالا را از تلویزیون می بینیم شبکه را سریع عوض می کنیم!!!!! که یک موقع این جناب بهانه اش را نگیرد (به دلایل مشروحه ی قبلی) از قضا یک خشت خانه سازی با بسته بندی شبیه بالا بالا پشت ویترین مغازه کتابفروشی توجه اش را جلب کرد و ما از خدا خواسته پریدیم و خریدیمش  و تقدیمش نمودیم با عشق. میگه: مامانی مار بزگ بزگِ مامانی تخاب عروسِ(مامانی تختخواب عروسک ساختم) هوهوچی چی ددسته؟  ترجمه: قطار ساختم درسته؟ ...
5 اسفند 1392

دنیا از قاب نگاه نجیب زاده ی کوچک ما...

دفتر و مداد و پاکنش را آنچنان قدر می گزارد که دیدنی ست. شده قسمت ثابت روزمرگی هایش میگه: خانه کشیدم:   و حالا هم کوه کشیده:  و این هم دریا کشیده از همه مدادهایش کار می کشد همه رنگ ها را امتحان می کند خطوط بسته و باز را با هم می کشد خطوط راست و مورب را رسم می کند اینها خط خطی نیست دلبندم اینها پایه های بینش توست نسبت به دنیا که دارد شکل می گیرد. پس خوب ببین ... ...
28 بهمن 1392

شرط!!!!

بهش گفتم: زکریا جون هروقت ... داشتی سریع به مامانی بگی تا بریم دستشویی. برگشت و گفت: شرط داره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! (ما داریم وارد چه دنیایی می شویم؟ با این وروجک)  
28 بهمن 1392

قصه

قصه را که می طلبد کتاب هایش را با خودش می آورد و می اندازد توی بغلم می نشینیم کنار هم تلویزیون خاموش می شود کتاب کلیله و دمنه به زبان کودکان نگاشته شده و البته عکسهای رنگی کوچکی هم دارد هرچند برای مقطع سنی 7 سال به بالاست! ما که این را می دانیم دلبندکمان نمی داند کتاب را دستم می گیرم و شروع می کنم به قصه گفتن گاهی به صفحه کتاب هم نگاهی می اندازم قصه ای را می گویم که با عکس آن صفحه کتاب متناسب باشد قصه که تمام می شود کلی ذوق در چشمانش موج می زند او ندانست که من قصه از خودم بود ولی یاد گرفت که چیزهای خوب همیشه در کتاب نوشته می شود او را محکم بغل کرد و بوسید کتاب را می گویم آن دو با هم رفیق شدند...
17 بهمن 1392

چند وقتی ست تمرینات مسئولیت پذیری را شروع کرده ایم...

پسرک کوچکمان وقتش رسیده چیزهایی را یادبگیرد که تا قبل از این چند روز نمی باید... این روزها خودش می گوید که روحش چه می طلبد؟ - خودش غذایش را می خورد حتی اگر بیشترش را به سفره و اطراف بشقاب بدهد نوش جان کنند. - خودش کاپشنش را در میآورد حتی اگر چند دقیقه بیشتر طول بکشد و ما باید حوصله کنیم. - خودش اسباب بازی هایش را جمع می کند حتی اگر بیشترش جا بماند. - خودش کارهای کوچکش را انجام میدهد مثل روشن کردن اسباب بازی های باتری خورٍ، جفت کردن کفش هایش، آوردن متکا برای تلویزیون دیدن، ... - خوردن نعلبکی چای صبحانه - باز کردن درب آسانسور - سوار و پیاده شدن از ماشین - ...   ...
17 بهمن 1392

تا به حال به عواقب سوادآموزی از 2 سالگی فکر کرده ایم؟

این روزها موج تبلیغات سوادآموزی از طریق اشکال به اوج خود رسیده است . تبلیغ پشت تبلیغ تا حدی که عقل هر بیننده ای را کور و کر می کند مخصوصا اگر دلبندکی زیر7 سال در خانه داشته باشد! تا به حال به این فکر کرده ایم کودک چرا باید قبل از شروع دوران تحصیل بخواند؟ یعنی بتواند بخواند؟ آن هم نه اصولی  بلکه سوادی در حد 200 کارت خلائی که در مورد سایر کلمات و مخصوصا افعال در ذهن کودک پویای امروزی شکل می گیرد را چه کسی پاسخگو است؟ من نه روانشناسم نه کارشناس ولی مادرم و کودکی هم کرده ام پس: قبل از 6 سالگی باید دوران جست و خیز و بازی و سروصدا و تخلیه انرژی پرجنب و جوش برای کودک باشد البته در کنارش آموزش های بی شماری باید صورت بگیرد ولی نه ...
17 بهمن 1392