زکریازکریا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک:زکریا

چند روز مانده تا اولین سالروز تولد مائده ی آسمانی کوچک ما

1391/5/4 15:39
نویسنده : مامان زکریا
476 بازدید
اشتراک گذاری

امروز اول مرداد1391 است و تقریبا چند روز دیگر ...

مانده تا سالروز تولد مائده ی آسمانی کوچک ما

که با آمدنش برایمان هستی را جلوه ای نو بخشید

و نور زندگی را در دل و ذهنمان تفسیری ناب کرد

و شوق زیستن را آفرید

و میوه باغ زندگی مان شد

خداوند بزرگ و بلندمرتبه را چگونه می توانیم با این زبان الکن و ناقص و ناچیز شکرگزار باشیم؟!

همین اندازه بس

که این نورسیده ی زندگی با حضورش عظمت خداوندی را یکبار دیگر جلوه گر ساخت. و یکبار دیگر ما به بندگی مان سرتعظیم فرود آوردیم در برابر قدرت لایزال حق.

از آفریننده مهربان هستی برای زکریای عزیزم سلامتی و شادکامی آرزومندیم.

مثل یک رویای شیرین این یکسال گذشت و هر لحظه و هر لحظه و هر لحظه اش ناب بود و در ذهنمان جاودانه و برایمان لحظاتی را می آفرید که مملو بود از شور و عشق و تازگی

اولین بارهای ناب:

ردیف

موضوع

زمان انجام

1

اولین باری  که

سرش را به تنهایی از روی متکا تا نیمه کمر بالا آورد

ابتدای 2 ماهگی

2

مرا(مادر) شناخت و لبخند زد

ابتدای 3 ماهگی

3

در رختخوابش چرخید(در خواب)

اواسط 3 ماهگی

4

در رختخوابش چرخید(در بیداری)

ابتدای 4 ماهگی

5

با صداهای اطراف شیرخوردنش را قطع می کرد

ابتدای 3 ماهگی

6

با صداهای اطراف شیرخوردنش را قطع می کرد و به طرف صدا می چرخید

ابتدای 4 ماهگی

7

اولین مسافرت کوتاه

به یکی از شهرستان های استان(جوانرود)

ابتدای 3 ماهگی

8

اولین و دومین

مسافرت بلند به شهر مقدس قم  و بعد مازندران زیبا(ساری)

اواسط 8 ماهگی

9

سومین و چهارمین

مسافرت(ایلام و خرم آباد)- نوروز 91

ابتدای 9 ماهگی

10

اولین باریکه

پاهایش را محکم به زمین فشارداد و صاف ایستاد با کمک دیگران

اواخر4 ماهگی

11

اشیاء را بلند کرد و به دهان برد

اواسط 4 ماهگی

12

مفتخر به پوشیدن لباس عزای سیدالشهدا(ع) شد

اواسط 4 ماهگی

13

اولین باری که

با صدای برنامه تلویزیون (آهنگ ) برگشت و تا دقایقی بی صدا به تلویزیون نگاه کرد

ابتدای 5 ماهگی

14

بدون کمک نشست البته اطرافش متکا بود

ابتدای 5 ماهگی

15

با صدای بلند از ترس دیدن فرد غریبه گریه کرد

ابتدای 5 ماهگی

16

با صدای بلند از ترس تنهایی بعد از بیدار شدن از خواب در اتاق گریه کرد

ابتدای 5 ماهگی

17

توانست با قدرت پاهایش رویرویک خود را جابجا کند

اواخر 5 ماهگی

18

برای اشیاء دور توجه نشان دارد

اواسط 6 ماهگی

19

برای لوازم داخل فروشگاه و مغازه ها خودش را از بغل به طرف آنچه دیده بود پرت می کرد

اواسط 6 ماهگی

20

با صدای آهنگ تلویزیون خودش را تکان تکان می داد

اواخر 6 ماهگی

21

اولین کلمه ای که رسا ادا کرد: آدا

منظور: تمام اشیا و تمام خواسته هایش

ابتدای 7 ماهگی

22

حالت چهار دست و پا را گرفت ولی نمی توانست حرکت کند

اواسط 7 ماهگی

23

با رویرویک به داخل آشپزخانه آمد و در کابینت را باز کرد و از شدت هیجان و خوشحالی و حسی شبیه به موفقیت و کامیابی جیغ زد

اواخر 7 ماهگی

24

رویش اولین، بی نظیرترین و ذوق آورترین دندان

هفته آخر7 ماهگی

25

رویش اولین دندان از ردیف بالا

ابتدای8ماهگی

26

با دیدن پوشیدن چادر مادر به گریه افتاد و دستانش را به معنی بغل بازکرد

اواسط8ماهگی

27

با شیطنت و خنده از نهی پدر و مادر می خندید و آن کار را تکرار می کرد (حسی شبیه به کامروایی)

کارهایی شبیه به: ریختن قندان قند، کشیدن سفره غذا، پاشیدن نمکدان، ریختن کاسه ماست، پاره کردن کتاب، پرتاب کنترل تلویزیون، کندن برگ گل و...

اواسط 8 ماهگی

28

عقب عقب چهار دست و پا رفت

اوایل9 ماهگی

29

دست زد با گفتن کلمه: زکریا دس دس

9 ماهگی

30

با علامت تکان دادن دست خداحافظی کرد

9 ماهگی

31

به سمت جلو چهار دست و پا رفت

9 ماهگی

32

توانست با کمک انگشت اشاره  و شصت اشیا بسیار ریز مثلا دانه برنج را از روی زمین بردارد

9 ماهگی

33

علاقه مندی فوق العاده به

برداشتن عینک از روی چشم مادربزرگ و بابامهدی

9 ماهگی

34

سیم، کابل، سه راهی، سیم تلفن، سیم تلویزیون، سیم سشوار، و هرگونه سیم

9 ماهگی

35

هر چیزی که اسباب بازی نباشد و به طرز عجیبی اسباب بازی را از غیر اسباب بازی می شناسد

9 ماهگی

36

برداشتن درب راه آب آشپزخانه

9 ماهگی

37

دیدن چهره خودش در داخل شیشه درب اجاق گاز

9 ماهگی

38

اولین باری که

روی 2 زانو نشست

اواسط9 ماهگی

39

معنی زکریا بگیر/ زکریا بده / زکریا بشین/زکریا لالا/زکریا بیا را کاملا میفهمید و انجام می داد

اواسط9ماهگی

40

رابطه اشیاء را دانست و به نحوی دانستنش را ابراز می کرد مثلا

رابطه کنترل با تلویزیون(هرجا کنترل را میدید به سمت تلویزیون می گرفت)

رابطه کفش با جاکفشی / رابطه نان با سفره/ رابطه قاشق به بشقاب/ رابطه دوشاخه با پریز برق/ رابطه موبایل با صاحب موبایل/رابطه برس با مو/ رابطه زنگ آیفون با بازشدن در/ ...

10 ماهگی

41

استفاده از اصوات گوناگون مانند دَ   دا   دادا   دَدَ    آدا   در هنگام بازی

10 ماهگی

42

بدون دست گرفتن به چیزی بلند شد و ایستاد برای چند لحظه کوتاه و دوباره افتاد

10 ماهگی

43

وقتی توانست از مبل یا تخت بالا بکشد

11 ماهگی

44

گوشی تلفن را برداشت و به سمت گوشش برد و با انگشتان کوچکش شماره گرفت

12 ماهگی

45

تازگی ها

کاملا خواسته هایش را با ایما و اشاره می فهماند مثل:

گرما/خواستن آب/خواستن اشیا/خواستن غذا/ و...

با زنگ تلفن به سمت آن می رود و گوشی را بلند می کند

با زنگ آیفون به سمت آن می رود

هر وسیله سبکی که بخواهیم برایمان می آورد مثل: خودکار/موبایل/اسباب بازی های کوچکش

فرق ماشین های بزرگ رااز کوچک می داند و از ماشین های بزرگ می ترسد مثل اتوبوس یا کامیون

و....

خیلی خیلی جذابیت ها و زیبایی های دیگر که من متوجه آن نشدم

و چیزی که در این 12 ماه ذوق مرا دوچندان میکرد کوچک شدن ماه به ماه لباس هایش بود

12 ماهگی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)