چند روز مانده تا اولین سالروز تولد مائده ی آسمانی کوچک ما
امروز اول مرداد1391 است و تقریبا چند روز دیگر ...
مانده تا سالروز تولد مائده ی آسمانی کوچک ما
که با آمدنش برایمان هستی را جلوه ای نو بخشید
و نور زندگی را در دل و ذهنمان تفسیری ناب کرد
و شوق زیستن را آفرید
و میوه باغ زندگی مان شد
خداوند بزرگ و بلندمرتبه را چگونه می توانیم با این زبان الکن و ناقص و ناچیز شکرگزار باشیم؟!
همین اندازه بس
که این نورسیده ی زندگی با حضورش عظمت خداوندی را یکبار دیگر جلوه گر ساخت. و یکبار دیگر ما به بندگی مان سرتعظیم فرود آوردیم در برابر قدرت لایزال حق.
از آفریننده مهربان هستی برای زکریای عزیزم سلامتی و شادکامی آرزومندیم.
مثل یک رویای شیرین این یکسال گذشت و هر لحظه و هر لحظه و هر لحظه اش ناب بود و در ذهنمان جاودانه و برایمان لحظاتی را می آفرید که مملو بود از شور و عشق و تازگی
اولین بارهای ناب:
ردیف |
موضوع |
زمان انجام |
|
1 |
اولین باری که |
سرش را به تنهایی از روی متکا تا نیمه کمر بالا آورد |
ابتدای 2 ماهگی |
2 |
مرا(مادر) شناخت و لبخند زد |
ابتدای 3 ماهگی |
|
3 |
در رختخوابش چرخید(در خواب) |
اواسط 3 ماهگی |
|
4 |
در رختخوابش چرخید(در بیداری) |
ابتدای 4 ماهگی |
|
5 |
با صداهای اطراف شیرخوردنش را قطع می کرد |
ابتدای 3 ماهگی |
|
6 |
با صداهای اطراف شیرخوردنش را قطع می کرد و به طرف صدا می چرخید |
ابتدای 4 ماهگی |
|
7 |
اولین مسافرت کوتاه |
به یکی از شهرستان های استان(جوانرود) |
ابتدای 3 ماهگی |
8 |
اولین و دومین |
مسافرت بلند به شهر مقدس قم و بعد مازندران زیبا(ساری) |
اواسط 8 ماهگی |
9 |
سومین و چهارمین |
مسافرت(ایلام و خرم آباد)- نوروز 91 |
ابتدای 9 ماهگی |
10 |
اولین باریکه |
پاهایش را محکم به زمین فشارداد و صاف ایستاد با کمک دیگران |
اواخر4 ماهگی |
11 |
اشیاء را بلند کرد و به دهان برد |
اواسط 4 ماهگی |
|
12 |
مفتخر به پوشیدن لباس عزای سیدالشهدا(ع) شد |
اواسط 4 ماهگی |
|
13 |
اولین باری که |
با صدای برنامه تلویزیون (آهنگ ) برگشت و تا دقایقی بی صدا به تلویزیون نگاه کرد |
ابتدای 5 ماهگی |
14 |
بدون کمک نشست البته اطرافش متکا بود |
ابتدای 5 ماهگی |
|
15 |
با صدای بلند از ترس دیدن فرد غریبه گریه کرد |
ابتدای 5 ماهگی |
|
16 |
با صدای بلند از ترس تنهایی بعد از بیدار شدن از خواب در اتاق گریه کرد |
ابتدای 5 ماهگی |
|
17 |
توانست با قدرت پاهایش رویرویک خود را جابجا کند |
اواخر 5 ماهگی |
|
18 |
برای اشیاء دور توجه نشان دارد |
اواسط 6 ماهگی |
|
19 |
برای لوازم داخل فروشگاه و مغازه ها خودش را از بغل به طرف آنچه دیده بود پرت می کرد |
اواسط 6 ماهگی |
|
20 |
با صدای آهنگ تلویزیون خودش را تکان تکان می داد |
اواخر 6 ماهگی |
|
21 |
اولین کلمه ای که رسا ادا کرد: آدا منظور: تمام اشیا و تمام خواسته هایش |
ابتدای 7 ماهگی |
|
22 |
حالت چهار دست و پا را گرفت ولی نمی توانست حرکت کند |
اواسط 7 ماهگی |
|
23 |
با رویرویک به داخل آشپزخانه آمد و در کابینت را باز کرد و از شدت هیجان و خوشحالی و حسی شبیه به موفقیت و کامیابی جیغ زد |
اواخر 7 ماهگی |
|
24 |
رویش اولین، بی نظیرترین و ذوق آورترین دندان |
هفته آخر7 ماهگی |
|
25 |
رویش اولین دندان از ردیف بالا |
ابتدای8ماهگی |
|
26 |
با دیدن پوشیدن چادر مادر به گریه افتاد و دستانش را به معنی بغل بازکرد |
اواسط8ماهگی |
|
27 |
با شیطنت و خنده از نهی پدر و مادر می خندید و آن کار را تکرار می کرد (حسی شبیه به کامروایی) کارهایی شبیه به: ریختن قندان قند، کشیدن سفره غذا، پاشیدن نمکدان، ریختن کاسه ماست، پاره کردن کتاب، پرتاب کنترل تلویزیون، کندن برگ گل و... |
اواسط 8 ماهگی |
|
28 |
عقب عقب چهار دست و پا رفت |
اوایل9 ماهگی |
|
29 |
دست زد با گفتن کلمه: زکریا دس دس |
9 ماهگی |
|
30 |
با علامت تکان دادن دست خداحافظی کرد |
9 ماهگی |
|
31 |
به سمت جلو چهار دست و پا رفت |
9 ماهگی |
|
32 |
توانست با کمک انگشت اشاره و شصت اشیا بسیار ریز مثلا دانه برنج را از روی زمین بردارد |
9 ماهگی |
|
33 |
علاقه مندی فوق العاده به |
برداشتن عینک از روی چشم مادربزرگ و بابامهدی |
9 ماهگی |
34 |
سیم، کابل، سه راهی، سیم تلفن، سیم تلویزیون، سیم سشوار، و هرگونه سیم |
9 ماهگی |
|
35 |
هر چیزی که اسباب بازی نباشد و به طرز عجیبی اسباب بازی را از غیر اسباب بازی می شناسد |
9 ماهگی |
|
36 |
برداشتن درب راه آب آشپزخانه |
9 ماهگی |
|
37 |
دیدن چهره خودش در داخل شیشه درب اجاق گاز |
9 ماهگی |
|
38 |
اولین باری که |
روی 2 زانو نشست |
اواسط9 ماهگی |
39 |
معنی زکریا بگیر/ زکریا بده / زکریا بشین/زکریا لالا/زکریا بیا را کاملا میفهمید و انجام می داد |
اواسط9ماهگی |
|
40 |
رابطه اشیاء را دانست و به نحوی دانستنش را ابراز می کرد مثلا رابطه کنترل با تلویزیون(هرجا کنترل را میدید به سمت تلویزیون می گرفت) رابطه کفش با جاکفشی / رابطه نان با سفره/ رابطه قاشق به بشقاب/ رابطه دوشاخه با پریز برق/ رابطه موبایل با صاحب موبایل/رابطه برس با مو/ رابطه زنگ آیفون با بازشدن در/ ... |
10 ماهگی |
|
41 |
استفاده از اصوات گوناگون مانند دَ دا دادا دَدَ آدا در هنگام بازی |
10 ماهگی |
|
42 |
بدون دست گرفتن به چیزی بلند شد و ایستاد برای چند لحظه کوتاه و دوباره افتاد |
10 ماهگی |
|
43 |
وقتی توانست از مبل یا تخت بالا بکشد |
11 ماهگی |
|
44 |
گوشی تلفن را برداشت و به سمت گوشش برد و با انگشتان کوچکش شماره گرفت |
12 ماهگی |
|
45 |
تازگی ها |
کاملا خواسته هایش را با ایما و اشاره می فهماند مثل: گرما/خواستن آب/خواستن اشیا/خواستن غذا/ و... با زنگ تلفن به سمت آن می رود و گوشی را بلند می کند با زنگ آیفون به سمت آن می رود هر وسیله سبکی که بخواهیم برایمان می آورد مثل: خودکار/موبایل/اسباب بازی های کوچکش فرق ماشین های بزرگ رااز کوچک می داند و از ماشین های بزرگ می ترسد مثل اتوبوس یا کامیون و.... خیلی خیلی جذابیت ها و زیبایی های دیگر که من متوجه آن نشدم و چیزی که در این 12 ماه ذوق مرا دوچندان میکرد کوچک شدن ماه به ماه لباس هایش بود |
12 ماهگی |