حماسه سازان فردا ... مردان کوچک امروز
امسال هم به همراه زکریا و باباجون راهی شدیم تا به خیابون بریم
ولی این بار: هم با وضو
هم با نیت
و هم با هدف
یه هدف بزرگ و مقدس
راهپیمایی امسال روز قدس رو میگم...
نمیدونم چرا امسال اینقدر بی تاب بودم تا مشت هامو گره کنم و با صدای بلند تر از هرسال بگم
مرگ بر اسرائیل و آمریکا
حتی یک لحظه صحنه های بمباران بچه های غزه از جلوی چشمهام محو نمیشه...
ما امسال توی این راهپیمایی تنها نبودیم و همه ی بچه های مدرسه ی قرآن با هم از این تکلیف شرعی سربلند بیرون اومدن
از خدا می خوام حافظ و نگهدار همشون باشه که توی این گرمای هوا قدم های کوچک خودشون رو با اهداف بزرگی برمی داشتند و مشت های کوچکشان تحقیر بزرگی بود به تمام هیبت پوچ آمریکا و انگلیس و اسرائیل و هم پیمانان خوک سیرتشان...
توی راه برای زکریا توضیح دادم که: ما مسلمانیم و کتاب ما قرآنه و توی کتاب دین ما نوشته: هر مسلمانی جایی مظلومی رو ببینه و به دفاع از حق مظلوم بلند نشه گناهش کمتر از ظالم نیست (البته مضمون آیه اینه - سوره فصلت)
چه صفایی میکردن وقتی یکصدا با هم به آقای راننده می گفتن: یه دور دیگه - یه دور دیگه ...
کوثر خانوم عزیز دلم دختر خاله افسانه.
و در آخر راهپیمایی هم شاکی بودن از اینکه چرا تموم شده و باید خداحافظی کنیم و برگردیم خونه!!!!!!!!!!
توی راه برگشت از خدا خواستم معرفت و بصیرت رو توشه ی زندگی هامون قرار بده تا این راهپیمایی ها فقط برداشتن چند گام ساده نباشه.
آمین