این روزها توی فرجه امتحانات پایان ترم هستیم هم من و هم باباجون شما هم که ماشاء الله نمیذاری من درس بخونم یه دونه جزوه نمونده که به آب دهان شما عزیز دلم متبرک نشده باشه این روزا که هم خندیدنت با صدای بلند قند توی دلمون آب میکنه این روزا که وقتی محکم پاهاتو به زمین میدی و راست میشی برا ی ما میشی اول و آخر دنیا این روزا که با دقت بهمون نگاه می کنی و انگار میدونی چی بهت می گیم و ما از ذوق غش میکنیم این روزا که دایم قل می خوری برای اشیاء نزدیکت دست میبری و ما ... ماتت میشیم این روزا که باید درس بخونیم و فقط با تو بازی می کنیم خدا به روز امتحانمون رحمش بیاد!!!! قشنگ مامان توی دلت از خدا بخواه امتحاناتمون رو خوب بدیم ...