دوستت دارم ، مادربزرگ
مادر ، خدا عمرش بده
افسانه گوی راستیه
اگه یه همزبون می خوای
همونی که می خواستیه
مادربزرگ تو رو خدا
یه بار دیگه قصه بگو
واسه دلتنگی دلم
رسا و آهسته بگو
تو عاشقای بی ریا
اونی که سرفرازه باش
مادربزرگ تو راوی
حکایت های تازه باش
×××××××× مادر عزیزم دستای پر مهرتو می بوسم ×××××××××××
این روزها که مرخصی ام تموم شده تمام زحمت نگهداری زکریا با مامانه
خدا حفظش کنه همیشه کمک کار و یاورمون بوده
وقتی از اداره برمی گردم از خودم دلسوزتر و مهربون تر زکریا رو نگه داشته . از این همه لطف بی حدش خجالت می کشم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی