زکریازکریا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک:زکریا

ساعات و لحظات جدایی

1391/7/26 11:29
نویسنده : مامان زکریا
300 بازدید
اشتراک گذاری

از اول مهر مرخصی بدون حقوقم تموم شد و برگشتم اداره

هر لحظه ی دوری از زکریا برام یک عمره

خدارو شکر مادربزرگ مهربان و دلسوزی داره که از من هم بیشتر بهش رسیدگی میکنه

وسط روز یکساعت پاس شیر میرم خونه پیشش

کلی ذوق میکنه و بجای اینکه وقتی منو میبینه بیاد به طرفم

دور حال راه میره و اینجوری خوشحالیشو نشون میده

وقتی صدای پاهامو از توی راهرو میشنوه یکسر صدا میزنه آدا    آدا

و قلبم میاد توی دهنم تا در رو باز می کنم و بغلش میکنم

این رو خوب میدونم که در حقش ظالمم

نیست خیلی کم گناه می کنم این هم به گناهانم اضافه کردم

وقتی پاس شیرم تموم میشه و میخوام برگردم باید مادربزرگش حواسش رو پرت کنه 

خداروشکر گریه اصلا تو کارش نیست

ولی با چشماش باهام حرف میزنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

دردانه
26 مهر 91 17:59
عیبی نداره غصه نخور یه روزیم زکریا بزرگ میشه زن میگیره هفته ای یه بار بهت سرمیزنه بعد بهت میگه ببخشید مامان سرم خیلی شلوغه خوب این به جای بعدا یادت باشه توهم اون موقع گریه نکنی
زری مامان مهدیار
5 آبان 91 21:45
عزیزم ایشالا موفق باشی اصلاً هم عذاب وجدان نداشته باش بچه های مامانای شاغل همیشه خیلی جسورتر و مقاوم تر از بچه های دیگه هستن حتماً زکریا جون به داشتن همچین مامانی افتخار خواهد کرد
سارا
16 آبان 91 15:48
ای جانم عزیزم اشکمو درآوردی مامان مهربونو بااحساس در عوض وقتی بزرگ شه میفهمه ظلم نبوده و فداکاری بوده
زكيه
4 تیر 92 12:56
ولي من نظر بقيه رو ندارم پسرت بيش از هرچيزي به حضورت و بودنت نياز داره و انقدر صادقه كه نيازش رو بهت مي فهمونه اونو درياب .....