زکریازکریا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک:زکریا

اینجا دردانه های خردسال شهید خفته اند...

1391/5/21 16:23
نویسنده : مامان زکریا
966 بازدید
اشتراک گذاری

صورت همچون ماهشان

با آدم حرف می زند

روی سنگ کهنه شده ی مزارشان نوشته

(شهید بمباران هوایی)

خدای صبور من...

چشم هایم را بستم و پلکم تر شد

قهقهه زیبایشان روزگارانی دور؛ پدر و مادری را سرمست می کرده

و حالا

لایه های خاک

یگانه ترین خاطره ها را بلعیده

و سایه ی سیاه و عظیم غم

سالهاست که پابرجاست

ایکاش خواب می دیدم

---------------------------------------------------

جمعه-ساعت7 غروب اولین باری بود که پسرم لیاقت زیارت قبور شهدا را پیدا می کرد.

خداوندا یاریم کن تا دلبندم  ادامه دهنده خوبی برای راه نورانی شان شود...

بعد به سر مزاد شهیدی والامقام رفتیم...

شهید سید محسن کشفی که اتفاقا روز و ماه شهادتشان مصادف است با روز تولد مامان زهرا و شهید عجیبی است ...

گویی آنجاست تا فقط بروی و برایش درد دل کنی او دستت را بگیرد.

با کمک زکریا و باباجون شروع کردیم به شستن سنگ مزارش که گویی از طرف اداره بنیاد شهید قرار است سنگ مزار ها را عوض کنند و این آخرین باری بود که ما این سنگ متبرک را می شستیم

و زکریا با چه علاقه ای این کار را انجام می داد و گمان کرده بود داریم آب بازی می کنیم و قاه قاه از ته دل می خندید...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان دينا
22 مرداد 91 12:17
زيارت قبول دلم گرفت كاش منم تو شهر خودمون زندگي ميكردم تا هر وقت دلم گرفت برم مزار شهدا وسر خاك داداشم خوش به حالتون خيلي خيلي دلم گرفت
مامان مهربون فاطمه
27 مرداد 91 9:29
سلام خانوم.عجیب دلم گرفت.خوش به حالت که توفیق پیدا کردی بری.زیارتت قبول...خدا به پدر و مادراشون صبر بده که فکر نکنم بعد از این همه سال هنوز آروم شده باشن.خدا زکریای گل رو براتون نگهداره.ممنونم که به وبلاگ مهربون فاطمه سر میزنی .از اظها رلطفت هم بسیار سپاسگذارم.ایشالله هرچی دوست داری خدا بهت بده.با اجازه لینکتون میکنم.
به عشق ابالفضل
28 مرداد 91 4:34
خدا حفظش کنه گل پسملتونو.شماهم مامان باسلیقه ای هستین تبریک/به ماهم سر بزنید وبه ابوالفضلم توی مسابقه نی نی خواب الود رای بدین.ممنونم
فاطمه
28 مرداد 91 10:14
سلام مامان زهرا،چقدر قشنگ بود.
چند ماهی میشه ذکریا رو ندیدم ماشالله آقا شده از طرف من ببوسش.


مرسی خانوم دکتر
زکریا هم دلش واسه شما تنگ شده
زینب
3 شهریور 91 17:39
نمیدونی چقدربرای پسرگلت ذوق کردم براش دعامیکنم سربازشایسته ای برای اقا امام زمان عج تربیت بشه.
زری مامان مهدیار
12 مهر 91 9:11
زیارت قبول خاله جونی مرسی مامانی چقدر قشنگ نوشته بودید