زکریازکریا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک:زکریا

هوارتا عکس...

1393/12/11 11:12
نویسنده : مامان زکریا
957 بازدید
اشتراک گذاری

ما جانمان را راحت تر به عزرائیل می دهیم تا دوربینمان را به دیگری...

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بفرمایید عکس..

تصمیم داشتم

یک هفته از فعالیت ها و کارهای زکریا را مصور کنم تا برای همیشه ی تاریخ به یادگار بماند.

از آنجایی که این تصمیم را گرفته بودم بسی فعال تر و پویاتر از همیشه هفته را آغاز نمودیم.

و اینجاست که می گویند برنامه ریزی داشته باش تا کامروا باشی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

پنجشنبه تورتک سفارشی رسید...

بسته ای بسی مفید!

بیشتر تبلیغش را نمی کنیم

می ترسیم زیادی شود.

زکریا و محمدطاها مشغول پاسخدهی به سوالات تورتک هستند.

خدا وکیلی لذت بخش بود.

ما بچه بودیم کی بلد بودیم برای یه جواب انتخابی اینقدر دلیل و برهان بیاریم!

حانیه خانوم گل و بلبل اما ناراضی بود و میگفت:

سوالاتش مال بچه هاس!

من دوست ندارم!!!!!!!!!!!!!!

---------------------------------------------------------------------------------------------------

و اما دلاوران  و نام آوران کوچک باشگاه مبارزان

یکی از یکی شیرین تر و دوست داشتنی تر...

خدا حفظشان کند برای دلهای عاشق پدر و مادرهایشان

امیرعلی خان از آنجایی که در کلاس زبان هم با زکریا همکلاس است بیشتر با هم مانوسند.

و هستی و عسل جون هم از بادقت ترین و کوشاترین بچه های کلاس نسیم جون هستن.

خدا رو چه دیدی!

شاید سالیانی نه چندان دور من دوباره این عکس رو گذاشتم توی وب و دور صورت یکیشون دایره کشیدم و کنارش نوشتم:

قهرمان بازی های آسیایی یا چه میدونم المپیک!

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

سرگرمی های تک نفره:

اومده میگه مامان اگه نمی ترسی و شجاعی بیا می خوام یه دایناسور نشونت بدم که از دهنش آتیش درمیاد!!!!!

و این دست سازه رو نشونم میده!

این بازی سوزنی یکی از دوست های جدید زکریاست

به شدت باعث میشه در انتخاب رنگ و جاگزاری و تعیین فضا برای چیدن مهره دقت کنه.

و حالا کاردستی...

عضو جدایی ناپذیر روزانه های ما...

همیشه کف خانه ی ما پره از چسب و کاغذ و رنگ و مقوا و قیچی و خرده ریزه ...

مدیریتش میکنیم ولی جمعش نمی کنیم.

مدیریت از آن نظر که به بی نظمی و ریخته پاشی عادت نکنده

جمع نمی کنیم از آن نظر که هروقت چیزی به ذهنش رسید دستش راحت به مقوا و چسب و... برسد...

می گوید:

ماشین خاک برداری درست کرده ام.

ما مطیع محضیم

چرا و چگونه نمی پرسیم

نظاره می کنیم و گاهی تائید.

اگر بخواهم همیشه از کارهایش عکس بگیرم می ترسیم زده شود.

جدیدا به دوربین دستمان عکس العمل منفی نشان می دهد!

او را شریک خودش قلمداد می کند و با او قهر است!

این آقا محمدرضاست

گل پسری نایاب و دوست داشتنی و این هم نقاشی زیبایش

و اما نقاشی زکریا:

تعجب کردم وقتی نقاشی اش تمام شد ولی بروز ندادم.

خودش ادامه داد: نقشه راه های ایران را کشیده است!

مثل نقشه ی موبایل بابا!

----------------------------------------------------------------------------------------------------

از کتابخانه کتابی امانت گرفت با عنوان نقاشی روی صورت کودکان

خودش همه ی وسایلش را تهیه کرده بود!

پدرجانشان هم که همیشه پایه اند...

----------------------------------------------------------------------------------------------------

تا چند وقت پیش که مطلقا به سمت دفتر نقاشی و مداد رنگی نمی رفت.

مگر رنگ کردن نقاشی های کتاب های زبانش.

و ما فهمیدیم قضیه از کجا می لنگد!

از رنگ آمیزی نقاشی های حاضر و آماده!

ذهنش کور شده بود که خودش دست به مداد ببرد.

همه را طی عملیاتی مخفیانه سرنگون نمودیم.

تا فقط سرکلاس زبان به آنها دسترسی داشته باشد.

دست به کار شدیم و قفسه شیشه ای وسط کمد کتابخانه ی باباجان را درآوردیم و کتابهایش را کول هم کردیم

شیشه را پهن نمودیم وسط وسط خانه

جایی که هر روز زکریا چند بار از کنارش بگذرد.

و یک پارچه ی سفید آوردیم انداختیم زیرش و یک ماژیک کنارش!

چند روز طرفش هم نمی رفت تا اینکه :

دیدیم هر روز طرحی و نقشی تازه روی آن می کشد

یک روز طوفان دریا و روز دیگر باد بیابان

خیالمان راحت شد

دلبندک از چارچوب خشک نقاشی های حاضری درآمده بود.

-------------------------------------------------------------------------------------------------

ولی داغ دل ما اینجاست.

این عصر و زمانه ی عجیب اجتناب ناپذیر...

و دردانه ی پویای ما را در درنوردیده!

با او وارد جنگ نمی شویم.

او دست بزرگترهایش نمی بیند که با گوشی بازی کنند.

گاهی که دستش می گیرد بعد از چند دقیقه ای خودش رهایش می کند

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------

 اینجا کف کف کف آشپزخانه مان است.

رنگ های انگشتی اش را پهن می کند و می کشد به سر و صورت خودش وما و زمین و کمی هم سهم کاغذ را میدهد.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------

از گل بازی هایش هم عکس چکانده بودیم ولی هرچه می گردیم نمی یابیمش!

خلاصه روزگار می گذرانیم

و نفس را تازه می کنیم با وجود این معجزه ی خلقت...

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت:

حالا اونایی که نظر گذاشتن که من چرا آپ نمی کنم؟

راضی شدن آیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟

پسندها (3)

نظرات (13)

مامانی
11 اسفند 93 13:54
سلام مامانی خسته نباشید به به چه کرده اید مادرو پسر ایده جالبی بود باید امتحانش کنم (شیشه و پارچه) راستی چه مازیکیه که میشه رو صورت نقاشی کرد و بی ضرره؟؟ عجب بابای هنرمندی ایول داره همیشه خوش باشید
مامان زکریا
پاسخ
سلام عزیزم ممنون ماژیک مخصوص نقاشی روی صورت البته حرفه ای تر ش هم هست و قلمو و رنگه ولی ماژیک ش راحت تره همه لوازم التحریر فروشی ها دارن
مامان نازنین زهرا
12 اسفند 93 10:25
قشنگ بود زیااااد ... احسنت به نقشه راههای ایران...از این به بعد طبق نقشه جدیدآقازکریا مسافرت میریمراستی درباره این سی دی بیشتر توضیح میدین؟
مامان زکریا
پاسخ
سلام عزیزم با نقشه مسافرت زکریا حتما سفر کنید چون خودش میگه آخر نقشه درب خونمون! ! ما هم کرمانشاهی و مهمان نواززززز . در مورد تورتک هم حتما مفصل می نویسم معایبش از محاسنش بیشتره متأسفانه در مجموع سه تا چهار روز بچه رو سر گرم میکنه
مامان محمد مهدي (مرضيه)
12 اسفند 93 15:47
سلام زهرا سادات جون يعني من عاشق اين وقت گذاشتنت براي زكريا جون هستما و هميشه در آرزوي اينكه بتونم به زودي كار رو بوسم و بگذارم لب طاقچه و برسم به گل پسر،‌اون جوري كه دلش مي خواد...اون جوري كه دلم مي خواد عكس ها بسيار جالب بودن واقعا تلافي اين مدت رو درآوردي اينا هم براي پسر ورزشكارمون
مامان زکریا
پاسخ
قربونت برم مریضه جون ان شالله به همه ی خواسته هات برسی عزیزم
گهواره
13 اسفند 93 13:46
چقدر فعاله این پسر!!!! کلاس زبان و ورزش و کلاس قرآن و کتابخانه! و صد البته چقدر فعاله مادرجانش! پسرک خسته نمیشه اینهمه مشغوله؟؟ حالا واقعا تورتک خوبه؟ بالابالا!چی؟
مامان زکریا
پاسخ
سلام عزیزم کار و اداره رو بی خیال شدم که وقت این کارارو داشته باشم. به نظرم تورتک سی دیدار خوبه ولی کتابهاش برای زکریا جذابیتی نداشت چون تکراری بود براش.
مامان گلشن
13 اسفند 93 20:07
سلام به خواهر و خواهر زاده ی عزیز خودم. افرین که بالاخره طلسم و شکستی و عکسها رو گذاشتی. بسیار جالب بود و آموزنده. و طبق معمول باعث شد که گلناز و گلشن شروع کنند به غر زدن که چرا من مثل خواهر جانم اینقدر وقت برایشان نمیگذارم. الان دست به کمر مقابلم ایستاده اند و اخم در چهره .که یکم از خاله جون یاد بگیر... ولی برای بقیه دوستان بگم .که این خواهر جان ما واقعا مثال زدنی هستند .واقعا برای زکریا وقت میزان .البته زکریا هم جز آن دسته از پسرها ی حرف گوش کن و بسیار مودب هستن ..خلاصه خواهری عالی بود عالی
مامان زکریا
پاسخ
الهام جون خجالتم میدی ها
رها
14 اسفند 93 9:52
سلام بانو تبلیغ هم که می کنید هزار ماشاا... زکریا جان همچون مادر از همه لحاظ هنرمندهستحال این نام آوران کوچک باشگاه مبارزان چه ورزشی می کنندنکند درعکس مشخص بوده و من متوجه نشدم با توجه سنش نقشه راههای ایران را خوب کشیده روزگارتان خوش با نازدانه تان اگر فکر کرده اید ما راضی شده ایم زهی خیال باطللطفا زودبه زود آپ کنید چون ما هم دلمان تنگ می شود و هم با هرپستی که می گذارید تجربه کسب می کنیم
مامان زکریا
پاسخ
رها جون باور کن اینقدر سرم شلوغه که خیلی وقتم کم شده ولی به روی چشم زود به زود آپ میکنم الان دلم لک زده بیام وبلاگ ها رو بخونم ولی وقت نمیشه دارم کدبانو گرانه گردگیری می کنم! برای دم عید
مادر خانومي
18 اسفند 93 12:47
احسنت مامان گرامی. موفق و موید باشید.ایده های بسیار جالبی بود مامان مهربون. ماشاله چه حوصله ای من که اصلا حوصله ندارم.
مامان زکریا
پاسخ
زکریا منو سر ذوق میاره ... ان شالله شما هم ...
مامان امیرصدرا
23 اسفند 93 17:43
سلام ماشالله به پسر ناز و باهوش
نسيم
24 اسفند 93 7:35
خیلی عالی و قشنگ بود . امیدوارم که هر روز شاهد موفقیتهای بیشتر زکریا جون باشی. اون نقشه راهها هم که اصلا حرف نداشت
الهه مامان سلما
12 فروردین 94 2:14
سلام ب زهرای عزیزم و زکریای یکی یه دونه سال نوتون سرشار از آرامش و سلامتی انشالا ماچی نثارش کن تا خودم نیومدم گازش بگیرم
مامان زکریا
پاسخ
سلام الهه ی خوبیها ممنووووووون
مامانی
17 فروردین 94 9:22
سلام عزیزم سال نوت مبارک چ کم پیدایی!! زکریاجان کمی هم از وقت مامانی رو برای ما آزاد بذار لدفن
مامان زکریا
پاسخ
سلام دوست عزیز و مهربونم خیلی برنامه ریزیم رفته زیر سوال!!!!!!!!!!
مامان امیررضا
20 فروردین 94 17:18
مادر ، تک‌واژه‌ای‌ست زیبا مادر ، عین زیبایی‌ست و البته که زیباتر از زیبایی چیزی نیست قلب بزرگ خدا در سینه‌ی مادران می‌تپد مادر ، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا آن‌گاه که مادر، گهواره را تکان می‌دهد دوستای عزیزم روزتون مبارک...ایشالله سال های سال سایتون روی سر دلبنداتون باشه
مامان زکریا
پاسخ
روز زیبای مادر بر شما عزیز دل هم مبارک باشه ان شالله
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
27 فروردین 94 17:41
خسته نباشین ماشاءالله.