زکریازکریا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک:زکریا

آموزش اعضای بدن در قالب کاردستی

1393/9/2 10:23
نویسنده : مامان زکریا
12,640 بازدید
اشتراک گذاری

دنباله درس دوم کلاس زبان اینبار زکریا باید برای تیچر یه عروسک درست می کرد تا دوباره اعضای صورت به اضافه ی دست و پا رو تمرین کنند:

اینبار arms  و leg هم اضافه شد.

با هم وسایل روآماده کردیم و دوباره رفتیم سراغ جعبه ی دور نریختنی ها

وسایل مورد نیاز را یکی یکی برای زکریا می گویم و او سعی می کند پیدا کند

 

قراره یه آدمک بسازیم با دو تا چوب بستنی ولی ما چوب بستنی نداشتیم بجاش از دوتا چاقوی پلاستیکی که داشتیم استفاده کردیم

همه ی وسایل مورد نیاز حاضر شد

اون گردنبند گردنش یعنی مرور تمام خاطرات نوزادی زکریا. وقتی رفت تا گلو (به قول خودش گولو : چسب) رو بیاره

اونو میون کمد کتابخونه پیدا کرده بود

شبیه بازیگرای هندی نشده؟

دست به کار شدیم بسم الله گفت و شروع کرد

خوبی کار زکریا اینه که مرحله به مرحله انجام میده و اصلا عجله نمیکنه

متاسفانه چسب خودش نتونست دوتا چاقوی پلاستیکی رو که قرار بود نقش ستون بدن آدمک رو اجرا کنه به هم بچسبونه و ما از چسب قدرت بابامهدی استفاده کردیم و تا چند ساعت بعد از تموم شدن کاردستی ما هنوز داشتیم چسب از انگشت هامون پاک می کردیم!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پی نوشت:

- زکریا میگه مامانی اگه دهان یادم رفت اگلسیسیش چی میشه یاد موس کامپولوتر (کامپیوتر) میهفتم (می افتم)

- مامانی چشم نمیشه آی مگه کتک خورده بشه آی!

پسندها (6)

نظرات (17)

مامان اعظم
2 آذر 93 11:47
سلام...وبلاگ شما قبل از اینکه فقط ثبت خاطرات باشه بیشتر جنبه آموزشی برای من داره....خدا قوت دوست من.... یک سوال...شما بیشتر وقتتون رو به زکریا جون اختصاص میدین؟؟؟کاره دیگه ای انجام نمیدین... من زیاد حوصله به خرج نمیدم برا زهرا
مامان زکریا
پاسخ
سلام عزیزم من درروز یک ساعت هم کار خونه انجام نمیدم. صبح ها وقتی آقای همسر رو بدرقه ی اداره میکنم شروع میکنم به آشپزی و زکریا تقریبا دوساعت بعدش از خواب بیدار میشه و من اون موقع همه ی کارهامو انجام دادم و فقط با هم حرف می زنیم و قصه می خونیم و نمایش بازی می کنیم و با اسباب بازی هاش بازی می کنیم.
مامان محمد مهدي (مرضيه)
2 آذر 93 13:19
عالي بود استفاده كردم
الهه مامان سلما
3 آذر 93 0:40
چقدر کامل و مفید حسابی ب درد ماهم میخوره زهراجان ماشالا ب این مادرو پسر پرشور و تلاش
رها
3 آذر 93 9:32
خیلی قشنگ شده زهرا جان باز یه سوالنمی دونم بچه ها تو سه سالگی چقدر متوجه انجام کارهاشون هستن،خوب پسر من هنوز 2سال و نه ماهه هست،ما وقتی باهم نقاشی می کشیم گاهی اوقات پیش میاد که پسرم کاغذ رو پاره می کنه یا کتابی با هم می خوانیم برگی از اون کتاب رو پاره می کنه،البته الان این کار رو کمتر انجام می ده،یا گاهی اوقات پیش میاد که وقتی بهش میگم بیا بازی کنیم یا نقاشی بکشیم حوصله این کار رو نداره،ولی انصافا بیش اوقات خوب همکاری می کنه، اینقدر حرف زدم که بگم زکریا جان همیشه باهاتون همکاری می کنه،براتون پیش اومده که اون کاردستی رو خراب کنه،اون کتاب یا دفتر رو پاره کنه یا حوصله کاردستی درست کردن رو نداشته باشه،یا اینکه تو این سن دیگه متوجه هستن که این کارها رو انجام ندن امیدوارم منظورم رو خوب رسانده باشم
مامان زکریا
پاسخ
سلام رهاجون اول اینکه بیا از صفت مقایسه استفاده نکنیم هرکاری موقع بازی طبیعیه حتی پاره کردن و خراب کردن چون بچه قواعد درست رو هنوز یاد نگرفته گاهی به ذهنش میرسه ببینه پاره کنه تا چه اتفاقی بعدش بیفته نکته ی مهم اینجاست که هر وقت بزرگترها وقت دارن نباید با بچه بازی کنی هر وقت بچه دوست داره و حال و حوصله داره باید باهاش بازی کنیم
مامانی
3 آذر 93 13:21
سلام مثل همیشه استفاده کردیم راستی براتون رمز رو فرستادم، دریافت نمودین؟؟
مامان زکریا
پاسخ
سلام دوست عزیزم آره رمز رو دارم ولی وارد نمیشه!
مامانی
4 آذر 93 7:46
سلام شاید مشکل از مرورگره، با اکسپلورر اصولا مشکل نداره، جز اینکه یه کم!! کنده البته چندروزیه کلا اینترنت کنده (اخه قبلا سرعت نور رو رد کرده بود)
مامان زکریا
پاسخ
سلام عزیزم من دیگه با سروکله زدن با اینترنت عادت کردم ممنون از راهنمایی ت من هر روز رمز رو یه بار امتحان می کنم ولی
رها
4 آذر 93 7:57
سلام زهراجان،دوست مهربون و دوست داشتنی و البته باتجربه من عزیزدلم ببخش که هربار میام و سوال می پرسم هدفم از ساخت وبلاگ بیشتر کسب تجربه بود،نه عزیزم من اصلا قصد مقایسه کردن بچه ها رو با هم ندارم،هدفم از سوال کردن بیشتر کسب تجربه است،اطرافم والدینی رو می بینم که مرتب بچه هاشون رو با بچه های دیگه مقایسه می کنند،واقعا یه وقتایی دلم برای اون بچه می سوزه،مقایسه کردن کلا کار اشتباهیه و باعث سرخوردگی بچه میشه، همه بچه ها که مثل هم نیستند،هرکس توانایی خاص خودش رو داره،تصمیم گرفتم هیچ گاه تو زندگی فرزندم رو با بچه های دیگه مقایسه نکنمببخشید شاید من سوالم رو درست نمی پرسم
مامان زکریا
پاسخ
الهی که همیشه سایه ات روی سر گل پسرت باشه و از مهر مادری بی نظیرتون پربهره باشه .مقایسه نکردن بهترین کاریه که ما مامانا باید درس اولمون باشه
رها
4 آذر 93 8:01
گاهی اوقات از این می ترسم که اونطور که باید نتونم فرزندم رو درست تربیت کنم،مثلا در مورد پاره کردن کتاب برام سوال بود که چطور به فرزندم یاد بدم که کتابشو پاره نکنه،که وقتی از چند تا از دوستان سوال کردم متوجه شدم که این طبیعیه و به مرور زمان خوب میشه،خوب این خیالم رو راحت کرد. برای من که در مورد مادری کردن خیلی بی تجربه ام،اینجا جای خوبیه تا تجربه های خوبی یاد بگیرم و البته هیچ گاه فرزندم رو با بچه های دیگه مقایسه نکنم،دوستت دارم مامان نمونه
مامان زکریا
پاسخ
شما بهترین مامان دنیایی که اینقدر دغدغه هاتون مقدس و موشکافانه ست
گهواره
4 آذر 93 12:04
واقعا وقت گذاشتن رو باید از شما یاد گرفت!
مامان زکریا
پاسخ
یه کم وقت گذاشتن مثلا به جای تلویزیون نگاه کردن یا با موبایل و تلفن صحبت کردن
مامانی
4 آذر 93 20:56
سلام از آشناییتون خوش وقتیم لطف کردین تشریف آوردین خونۀ ما ماشالا به آقا زکریا کوچولو.. خدا حفظش کنه 6 ماه و 23 روز بزرگتر از امیرعلیِ منه... موفق باشین تو آموزش
مامان زکریا
پاسخ
سلام عزیزم من هم از آشنایی شما خوشحالم
رها
5 آذر 93 7:29
خصوصی گلم
مامان زکریا
پاسخ
خوندم خصوصی رو عزیزم منم باید یه همچین جهادی رو شروع کنم به همون خاطری که شما گفتی
mahtab
5 آذر 93 15:56
سلام از اشنایی با شما خوشحالم پسرتون کلاس زبان میره یا خودتون باهاش کار میکنین؟ خیلی جالب بود کاردستی ساختنش موفق باشه ان شاالله
مامان زکریا
پاسخ
سلام عزیزم من هم از آشنایی تون خوشحالم آره کلاس زبان خردسالان میره توی خونه هم کاردستی هر درس رو باید درست کنیم و با خودش ببره برای جلسه بعدی
بهناز مامان نازنین
5 آذر 93 23:22
باریکلا به این مادرو پسر باهوش و خلاق
مامان حسین جدیدی
6 آذر 93 15:22
سلام زکریا جون.خاله قربونت بشه. ماشاالله به این همه استعداد و توانایی. ایشالله عکسای باشگاهتم بزار که همه ببینن چقدر قهرمانی. مواظب خودت باش مامانتو ببوس.
مامان زکریا
پاسخ
سلام عزیز دلم چقدر غافلگیر شدم ممنون از حضور مهربونت باشه ان شالله یه روز دوربین میارم توی باشگاه و از این دوتا پهلوون عکس می گیرم البته حسین باید روی میل بارفیکس باشه تا ازش عکس بگیرم ها!
مامان اعظم
6 آذر 93 15:39
خاله زهرا الان خوابه بیدار شه حتما لپش رو می کشم..خخخخخخخخخخخ
مامان زکریا
پاسخ
مرررررررررررررررررررررررررسی بزار تا بیدار بشه!
معصومه
8 آذر 93 8:50
سلام خوشحالم از آشنایی با یک مادر باحوصله و آگاه خدا بزرگ مرد کوچکتون رو حفظ و عاقبت بخیر کنه حتما باید بیام از آرشیوتون شروع به خوندن کنم موفق باشید
مامان زکریا
پاسخ
سلام دوست خوبم ممنون از لطفی که دارید
مامان گلشن
8 آذر 93 17:39
مثل همیشه مامان وپسر با حوصله.ومن که با دقت همه رو برای گلشن میخونم..زکریا جون نمیشه انگلیسی رو یکم ساده تر تلفظ کنی اخه تا اون تکه ی اخر رو برای گلشن خوندم.کلی دهنمون رو راست وچپ کردیم تا تونستیم موفق شیم